مقدمه
اینطور که پیداست، موج دوم صنعت خودروسازی چین فرارسیده است. بسیاری از ماشینها و برندهای جدید که احتمالاً هرگز نامشان را خارج از چین نشنیدهاید، با طراحی شیک، فضای کابین مدرن و فهرستی از ویژگیها ممتاز وارد کشورهای غربی شدهاند. جالب آنکه قیمت این محصولات دو سوم همتایان اروپایی، آمریکایی و ژاپنی است. بهعنوانمثال، خودروی چینی اسکایورث اسکایهوم با اینکه پیشرانه قدرتمند ۶۱۷ اسب بخاری را زیر کاپوت گنجانده، همان قیمت تویوتا کمری را دارد. آیا این موضوع برای غرب نگرانکننده است؟ خودروهای چینی به برخی از بازارهای سنتی اروپا همچون بریتانیا نفوذ کردهاند. کشورهای دیگر اما با افزایش تعرفههای واردات، به مقابله با این مسئله پرداختهاند. بااینحال تفاوتهای آشکاری در فرهنگ خودروسازی غرب و شرق وجود دارد که بد نیست با آنها آشنا شویم.
کپیبرداری بینقص
نخستین فکری که هنگام دیدن خودروهای چینی به ذهن ما خطور میکند، شباهت آنها به خودروهای آمریکایی و اروپایی است. سازندگان بسیاری همچون جگوار درگذشته به دادگاه رفتهاند تا چینیها را از ارائه طرحهای تکراری و آشنا منصرف کنند. اما شاید جالب باشد بدانید که کپیکردن ریشه در فرهنگ چشمبادامیها دارد. آنها از همان کودکی یاد میگیرند الفبای پیچیده زبان خود را بادقت و ظرافت کپی کنند. در واقع آنها معتقدند هر چه فرایند کپیبرداری دقیقتر باشد، محصول نهایی بهتر است. اگر محصولی که وارد بازار شده، توانسته است با طراحی و قدرت خارقالعاده خود طرفداران بسیاری به دست آورد، چرا باید آن را تغییر داد؟ به همین دلیل است که امروزه محصولات چینی متعددی شبیه تسلا و پورشه پانامرا در خیابان میبینیم که یک لوگوی چینی را یدک میکشند.
غربیها اما رویکرد متفاوتی دارند. آنها همواره به دنبال طراحیهای جدید، تکنولوژی مدرن و بهبود مداوم محصولات خود هستند و این به آنها یک مزیت بزرگ میدهد. خودروسازان آمریکایی و اروپایی همیشه یک ویژگی منحصربهفرد و فوق پیشرفته در چنته دارند تا آنها را از سایر رقبا متمایز کند.
فرهنگ خودروسازی کنونی
چین یک کشور پهناور بافرهنگ غنی چندهزارساله است. بااینحال، از نظر رونق تجاری جوانتر از اروپا و آمریکا به شمار میآید. چین از دهه ۱۹۷۰ توانست مبادلات تجاری خود را در سراسر جهانگسترش بخشد. حال افراد جوان باهوش دیجیتالی خارقالعاده و سرمایه زیاد، بهعنوان کارآفرین وارد صنعت خودروسازی شدهاند و خواهان حرکت روبهجلو و استفاده از گجتها و ابزارهای نوآورانه در محصولات هستند. موج جدید خودروهای چینی باسلیقه نسل جوان همخوانی دارد و از طراحی شیک و جسورانه بهره میبرند. علاوه بر این، برنامهها و ویژگیها متعددی روی آنها قرار گرفته که مرتباً بهروزرسانی میشوند و به نیاز جوانان پاسخ میدهند.
در کشورهای غربی اما رویکرد ملایمتری نسبت به تعامل انسان و ماشین وجود دارد. طراحی خودروها هنوز کلاسیک است و فناوریهای مدرن تنها در برخی محصولات به چشم میخورند. حتی مدلهای سوپر اسپرت جدید نیز همه ویژگیها پیشرفته را یکجا به افراد ارائه نمیکنند.
توجه به سلایق مختلف
برند پورشه تنها دارای چند مدل انگشتشمار پانامرا، ۹۱۱، کاین، باکستر، ماکان و کیمن است. اما به دلیل توجه به سلایق مختلف مشتریان و فرهنگ فردگرایی، محصولات آنها اغلب فروش بالایی را تجربه میکنند. بهعنوانمثال، خودروی ۹۱۱ کلاسیک دارای نسخههای مختلفی است و افراد میتوانند بسته به سلیقه خود یکی را انتخاب کنند. خودروهای چینی عموماً در یک نسخه عرضه میشوند و تنها موردی که خریدار در آن حق تصمیمگیری دارد، انتخاب رنگ است. البته این مسئله در یک کشور کمونیستی مانند چین که فردگرایی در آن معنا ندارد کاملاً طبیعی است. شرکت سازنده تعیین میکند چه خودرویی باید سوار شوید و شما چارهای جز پذیرفتن آن ندارید.
شرکتهای آمریکایی و اروپایی اما به سلیقه و خواسته مشتریان احترام میگذارند. در برخی موارد، خریدار فهرستی از نیازهای خود را برای کمپانی میفرستد و ماشین دلخواه خود را سفارش میدهد. این یک تفاوت عمده میان فرهنگ خودروسازی غرب و چین است.
میراث ارزشمند
یکی از مهمترین مواردی که باعث برتری غربیها در صنعت خودروسازی شده، میراث ارزشمند و ماندگار آنها است. مرسدس ساخت اولین اتومبیل دنیا را در کارنامه دارد و فورد سه مرتبه فراری را در مسابقات لمانز شکست داده است. چینیها هر اندازه تلاش کنند، باز هم قادر نخواهد بود اسمورسم درخشانی را که این شرکتهای بزرگ در طول تاریخ به دست آوردهاند، از آن خود کنند.
شرکت خودروسازی سایک (SAIC) اوایل دهه ۲۰۰۰ کنترل چند برند مطرح دنیا یعنی امجی، روور و ساب را در دست گرفت و تا حدی شریک افتخارات پیشین آنها شد. اما چه بر سر این برندها آمد؟ امجی به مجموعه از خودروهای شاسیبلند و هاچبک شیک مبدل شد. برند Rover از نظر آوایی به Roewe تغییر پیدا کرد و ساب، علیرغم فعالیتهای بسیار در صنعت هوانوردی، عملاً از بین رفت.
چین اکنون جایگاه دوم را در صنعت خودروسازی مدرن به دارد؛ چراکه نسل جدید با تاریخچه اتومبیلسازی آشنا نیست و شاید سیاستهای امروزی باعث شده است افراد بیشتر روی آینده تمرکز کرده و دستاوردهای پیشینیان را ناچیز بشمارند. بااینحال غربیها همواره میراث خود را گرامی میدارند و در مناسبتهای مختلف به آن اشاره میکنند.
البته بد نیست به یک نکته مهم و انکارناپذیر اشاره کرد. اگرچه چینیها از صنعت خودرو سنتی عقب ماندهاند، اما به سبب آگاهی از این عقبماندگی، خیلی زودتر از شرکتهای اروپایی و آمریکایی وارد عرصه برقیسازی شدند. درحالیکه آنها به دانش و تکنولوژیهای پیشرفتهای در ساخت خودروهای برقی رسیدهاند، اکثر شرکتهای غربی هنوز اول راه هستند. تنها کمپانی رقیب شرکتهای چینی در حوزه برقیسازی، تسلای ایلان ماسک است که توانسته به نفوذ بالایی در بازار چین دست یابد.
بااینوجود نمیتوان این واقعیت را پشتگوش انداخت که چینیها در آینده میتوانند از خود بهعنوان پیشگامان حوزه برقیسازی یاد کنند؛ حوزهای که به کاربرد انرژیهای پاک و پایدار در راستای کاهش آلایندگیها اشاره دارد. بیوای، جیلی، نیو، سایک، ایکسپنگ و لی آتو، موفقترین تولیدکنندگان خودروهای برقی چینی بهحساب میآیند.
اوقات فراغت و سرگرمی
یکی دیگر از عمده تفاوتهای برندهای غربی و چینی، حالوهوای خودرو و نیت استفاده از آن است. اگر در یکی از شهرهای بزرگ چین رانندگی کنید، برجها و آسمانخراشهایی را خواهید دید که زمین تا آسمان با آپارتمانهای بالکندار غربی تفاوت دارند. شهر پر از جنبوجوش است، اما همه یا در حال رفتن به محل کار هستند یا بازگشت به خانه. افراد کمی بهقصد تفریح رانندگی میکنند.
غربیها اما دیدگاه متفاوتی به خودرو دارند. در واقع ماشین برای آنها یک وسیله نقلیه ساده نیست؛ بلکه وسیلهای برای سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت است. افراد بیدلیل پشت فرمان نشسته و کیلومترها در جاده رانندگی میکنند و از آن لذت میبرند. اهمیت این مسئله در طراحی خودروهای غربی نیز مشهود است. بهعنوانمثال، فورد اورست یک محصول آفرود است که شما را در کمال آرامش و راحتی به هر جا که دوست داشته باشید، میبرد.
نتیجهگیری
کشور چین طی چند دهه اخیر پیشرفت چشمگیری رد صنعت خودروسازی داشته و از نظر کیفیت ساخت و استفاده از فناوریهای مدرن عالی عمل کرده است. بااینحال تنوعی که در خودروهای غربی دیده میشود در خودروهای چینی نیست. این بدان معنا نیست که چینیها صلاحیت ورود به بازار آمریکا و اروپا را ندارند؛ اما چند تفاوت عمده در فرهنگ خودروسازی غرب دیده میشود که چشمبادامیها برای تصاحب بازار جهانی باید از آنها پیروی کند.





دیدگاهتان را بنویسید